تصویر تبلیغاتی تصویر تبلیغاتی

جملات و سخنان صادق هدایت

جملات و سخنان صادق هدایت

سخنان صادق هدایت

صادق هدایت متولد سال ۱۲۸۱ در شهر تهران است.هدایت نویسنده ایرانی که فنون مدرنیستی را وارد ادبیات داستانی فارسی کرد. وی را یکی از بزرگترین نویسندگان ایرانی قرن بیستم می‌دانند.

هدایت که در خانواده ای سرشناس به دنیا آمد، ابتدا در تهران تحصیل کرد و سپس در فرانسه و بلژیک در رشته دندانپزشکی و مهندسی تحصیل کرد. هدایت پس از ارتباط با شخصیت های برجسته روشنفکری اروپا، تحصیل در رشته ادبیات را رها کرد.

 صادق هدایت به شدت جذب آثار ادگار آلن پو ، گی دو موپاسان ، راینر ماریا ریلکه ،فرانتس کافکا ، آنتون چخوف و فئودور داستایوفسکی شد. هدایت بسیاری از آثار کافکا از جمله در مستعمره کیفری را به فارسی ترجمه کرد که مقدمه ای آشکار به نام «پیام کافکا» نوشت.

او پس از چهار سال در سال ۱۳۳۹ به ایران بازگشت و اولین کتاب داستان کوتاه خود را به نام زنده به گور  و اولین کتاب از سه نمایشنامه پروین دختر ساسان را منتشر کرد.

سخنان صادق هدایت

در این بخش از سخنان صادق هدایت را برای شما قرار دادیم امیدوارم لذت ببرید.

مرگ، مادر مهربانی است که بچه ی خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده، نوازش میکند و می خواباند.

جملات صادق هدایت

عکس نوشته سخنان صادق هدایت

 

ما چقدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدیم، روزی می ‌آید که آیندگان به خرافات ما خواهند خندید.

 

در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند  و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند .

 

از زمانی که همه روابط خودم را با دیگران بریده ام می خواهم خودم را بهتر بشناسم.

 

در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.

 

اگر کسی تمدن می خواهد باید وحشیگری و بی شرفی ها را فراموش کند.

 

یاد من باشد تنهاییم را برای خودم نگه دارم و بغض های شبانه ام را برای کسی بازگو نکنم تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم، یاد من باشد که فقط برای سایه ام بنویسم.

 

ما بچه مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب های زندگانی نجات می دهد.

 

انسان چهره مرگ را ترسناک کرده و از آن گریزان است.

 

هر کس مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت می کند.

 

مردم هرچه بکارند همان را درو خواهند کرد.

جملات صادق هیدات در بوف کور

 

چه می شود کرد ؟ سرنوشت پر زورتر از من است.

 

قصه فقط یک راه فرار برای آرزوهای ناکام است.

 

انسان به نحوی با حیوانات رفتار می کند که زندگی بر آنها دشوار تر از مرگ است.

مردم راهنمای مدبر و عاقل خوب می خواهند که درد اصلی ملت را بفهمد و درمان کند .

 

مرگ مانند وسیله ای که ظاهرا می تواند به عدم امکان حیات پایان بخشد ، دخالت می نماید.

 

ای مرگ ، تو از کاروان خسته و درمانده زندگان را مهمان نوازی کرده آنها را از رنج راه و خستگی می رهانی.

 

زکی ! مردن هم جدی نیست ، شاید از هر کار و هر چیز دیگری کمتر جدی باشد.

سخنان صادق هدایت درباره زندگی

 

جملات صادق هدایت درباره زندگی

 

تا زندگی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت.

 

جامه مرگ ، جامه ای است که عشوه زیبایی آن را به چیز رغبت انگیزی تبدیل می کند.

بر فرض انسان جسما با حیوان شباهت داشته باشد ، ولی هرگز قوای معنوی او با حیوان طرف مقایسه نیست.

میل غریزی انسان از دیدن کشتار و خوراک های خونین متنفر است.

انسان زاده طبیعت و در نتیجه تکامل حیوانات به وجود آمده و وابستگی نزدیکی به آنان دارد.

 

هر گاه انسان پیروی شهوت و نفس اهریمنی را بنماید ، از حیوان هم پست تر است.

 

انسانها زندگانی را پیوسته دشوار نموده ، گمان می کنند به خوشبختی خواهند رسید.

انسان مسلط است و استیلای خود سوء استفاده کرده و در همه جا خود را یک نماینده مشئوم می دهد .

 

دلیل و برهانی که انسان می آورد ، همیشه به نفع خودش تمام می شود.

 

حیوانات بر ما برتری دارند زیرا که انسان محتاج وجود آنهاست در صورتیکه آنها احتیاجی به ما ندارند.

ای مرگ تو فرستاده سوگواری نیستی،تو درمان دلهای پژمرده هستی.

سخنان صادق هدایت درباره انسانیت

 

هیچ حیوانی بی جهت ذات و شریر نیست ،و نمی شود مگر از ناچاری ، در صورتی که انسان درنده ترین حیوان است.

انسان خودش از مرگ می ترسد ، ولی سبب مرگ دیگران را فراهم می آورد.

 

در نتیجه گوشت خواری است که نژاد انسان فاسد شده ، پاکیزگی و سادگی نخستین خود را از دست می دهد.

 

انسان نه تنها حیوانی است که آلت دفاعیه او از سایر حیوانات کمتر است بلکه راه زندگانی را هم نمی داند.

 

گرسنگی فرمانده غداری است که بیدادگری آن ، دمی ما را آسوده نمی گذارد.

 

خودکشی در خمیره و سرشت بعضی ها هست و نمی توانند از دستش بگریزند.

 

این سرنوشت ایت که فرمانروایی دارد ، ولی در همین حالا این من هستم که سرنوشت خودم را درست کرده ام .

 

انسان خون می ریزد ، تخم بیدادگری و ستم گری می کارد ، پس در نتیجه ثمره جنگ و درد و ویرانی و کشتار می درود.

 

مردم راهنمای مدبر و عاقل خوب می خواهند که درد اصلی ملت را بفهمد و درمان کند.

 

خودکشی هر قدر هم مقدر باشد مثل هر امکان دیگری در زندگی ، هرگز ضرورت مطلق نیست.

 

برای نوشتن کوچکترین احساسات یا کوچکترین خیال گذرنده ای ، باید سرتاسر زندگانی خودم را شرح بدهم و آن ممکن نیست.

خوب بود آدم با این همه آزمایشهایی که از زندگی دارد ، می توانست به دنیا بیاید و زندگی خودش را از سر نو اداره کند.

خودکشی های فصلی بیشتر از بی اعتقادی ، از زوال و نابودی وجوه زندگی مشترک بر می خیزد.

 

اشخاص ترسو و خرافه پرست چیز تازه ای را اگر چه حقیقت روشن هم باشند ، نمی پذیرند و پی بهانه می گردند و اشکال تراشی می کنند.

خبر نداشتن از کار دیگران آدم را اورژینال نمی کند ، باید خواند و شنید و اگر عرضه داشت زیرش زد.

سخنان صادق هدایت

 

زیر دست آزاری و درندگی و خونخواری انسان برای آن است که از خون حیوانات تغذیه می کند.

 

به نظرم می آمد که مرگ یک خوشبختی و یک نعمتی است که به آسانی به کسی نمی دهند.

 

به دنبال گوشتخواری عادات و اخلاق انسان پر از آلایش و درشتی می گردد .

 

هرگاه دنیا می توانست از خوراک حیوانی دست بکشد ، نه تنها یک شورش اقتصادی پیدا می شد ، بلکه به بهبودی اخلاقی منتج می گشت.

هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده باشد ، نمی دانند که من بیشتر خودم را سخت‌تر قضاوت کرده ام.

 

یک چیز هایی هست که نمی شود به دیگری فهماند ، نمی شود گفت ، آدم را مسخره می کنند.

 

چقدر تلخ و ترسناک است هنگامیکه آدم هستی خودش را حس می کند . جسم در یک دنیای مرده زندگی می کند و این شاید همان احساس مبهمی است که انسان از پیش ، خود را مرده جان دار می پندارد.

جملات صادق هدایت

تو آب روان بودی و رفتی سوی دریا. ما سنگ سفالیم ، ته جوی می مانیم.

 

ستم گری و کشتار نسبت به حیوانات ، دشنام و ناسزا به شرافت و مقام انسانیت است.

 

هنگامیکه انسان از شادی های دروغی و چیزهای مزخرف دست برداشت ، خواهد فهمید که بهترین زندگانی را طبیعت به او می دهد.

اگر زندگانی سپری نمی شد چقدر تلخ و ترسناک بود. بدیهی است که تمام وجدان و شرافت ، هر انسانی را مجبور می کند که در دادخواهی آنها شرکت نموده ، هر چه زودتر جبران حقوق پایمال شده را بنماید.

سایه ام هست که مرا وادار به حرف زدن می کند ، فقط او می تواند مرا بشناسد.

 

آدم یا حرف دارد یا ندارد ، وقتی آدم حرف دارد باید مهمترین شکلی را که با حرفش جور است انتخاب کند.

 

انسان مظلوم کش است و خود را بدترین مستبد ، پست ترین ظالم به حیوانات معرفی کرده است.

 

مرگ ، مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده ، نوازش می کند و می خواباند.

خود کشی وقتی است که هیچ راهی برای اشتراک معنوی با همنوعان در کار نیست.

 

 

مریم رضایی

نقش: نویسنده

مهم نیست که انسان چه اندازه می داند، چه چیز کسب کرده و چگونه پرورش یافته، مهم این است که دانسته خود را چگونه بکار می برد

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مارتین

هدایت کسی بود که حقیقت را فاش کرد

کپی رایت 2024 متا راز
تمامی حقوق وب سایت متعلق به متا راز می باشد.
Whatsapp
1
0
دیدگاه شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x