در این ویدیو بروس لیپتون درباره وجود چشم سوم (یا غده پینه آل و یا غده صنوبری) و اثبات آن به صورت علمی سخنرانی میکند و اعتقاد دارد که چشم سوم یکی از ارکان جهانی بینی انسان ها است که اگر فعال باشد میتوان به موفقیت های بزرگی در زندگی رسید با ما همراه باشید در سایت متا راز تا توضیحاتی درباره ویدیو چشم سوم بروس لیپتون را بخوانیم
من دکتر بروس لیپتون هستم ،باید داستان چیزی که بهش میگم چشم سوم رو بدونیم چشمی که درون مغز ما پنهان شده و بهش میگن چشم سوم یا غده پینه آل این غده اطلاعاتی رو میخونه اما نه از نور ،بلکه از میدان انرژی اطراف ما این اطلاعات رو میخونه برای درک این مورد سراغ آناتومی سیستم عصبی میریم و اینکه چطور این سیستم باعث میشه ایده ها و بینش های غیرفیزیکی به ذهن ما بیان و خودشون رو به عنوان تجربه ای فیزیکی در آگاهی ما نشون بدن.
یکی از جالب ترین نکات علم بیولوژی اینه که ما سیستم های زنده رو به سیستم های مستقل از هم تقسیم کردیم
پس هر ارگان یک سیستم گوارش و یک سیستم تنفس یا یک سیستم عصبی داره در حالی که همه اینها با هم تفاوت دارن اما همه سیستم ها یه ویژگی مشترک دارن چون همه سیستم ها سه عضو دارن که مهم هستن این بخش ها شامل بخش ورودی که محل ورود اطلاعات هست بخش پردازش که اطلاعات توسط سیستم آنالیز میشه و بخش خروجی که سیستم نسبت به دو بخش قبلی یک واکنش مناسب ارائه میده پس هر سیستم شامل سه بخش ورودی، خروجی و پردازش میشه
چیزی که جالبه اینه که وقتی به سیستم عصبی نگاه میکنید المان های سیستم عصبی هر کدوم یه ساختار فیزیکی رو نشون میدن و نشون میدن که این بخش ها از یک الگو تبعیت میکنن و توالی کار کرد سیستم عصبی شامل بخش ورودی، پردازش و در نهایت خروجی میشه مثلا بیاید به یک نرون مغزی نگاه کنیم در بالای نرون ها چیزی شبیه شاخ وجود داره اینها دندریت هستن
این ورودی نرون هست که اطلاعات رو دریافت میکنه دندریت ها به بدنه سلول وصل میشن که اطلاعات ورودی رو پردازش میکنه و در مرحله بعدی خروجی از طریق اکسان فرستاده میشه همونطور که میبینید این سه عضو از لحاظ فیزیکی هم به ترتیب ورودی، پردازش و خروجی واقع شده اند همین مورد در مورد نخاع هم صادقه
اگه از بالا به نخاع نگاه کنیم تصویر شبیه یک پروانه رو می بینیم که محل نورون ها هست نکته جالب طبقه بندی اون هست قسمت بالای اون قسمت جای نرون های حسگر هست که اطلاعات رو از محیط دریافت میکنه در وسط ناحیه ای هست که بهش میگن نرون های مشارکت کننده و کار پردازش رو انجام میدن قسمت پایین هم قسمت خروجی هست و خروجی رو به بدن میفرسته تا عملی رو انجام بده ورودی، پردازش، خروجی یا میتونیم به کل مغز نگاه کنیم
میدونیم که مغز سه بخش داره پیشانی، مغز میانی و مخ جالبه که بدونید قسمت پیشانی قسمتیه که اطلاعات رو دریافت میکنه مغز میانی قسمتیه که اطلاعات رو پردازش و آنالیز میکنه و مخ قسمتیه که خروجی رو میگیره و به بدن میفرسته و باعث عملکردهای بدن میشه باز هم میبینید که ورودی، پردازش و خروجی به ترتیب و پشت سر هم واقع شدن به عنوان مثال آخر به چشم نگاه میکنیم شبکه چشم سه لایه داره لایه اول شامل چیزهایی به نام مخروطی ها میشه و ورودی چشم محسوب میشن و سیگنالهای نوری به مخروطی ها میخورنذ لایه بعدی، لایه دو قطبی هست که سیگنال های دریافتی رو تفسیر و پردازش میکنندلایه آخر لایه گنگلیون هست که سیگنال های پردازش شده رو به مغز میفرسته
پس وقتی به ترتیب لایه ها نگاه میکنیم می بینیم که به ترتیب لایه های ورودی، پردازش و خروجی هستند پس یه بار دیگه میبینیم که مانند همه سیستم عصبی، ساختار از ورودی به سمت خروجی رفته یه روز وقتی دوره جنین شناسی رو تدریس میکردم این ساختار باعث شد یه چیزی به ذهنم برسه ما داشتیم بخش های یک مغز در حال شکل گیری رو مطالعه میکردیم در مغز به بخش میانی، بطن سوم هم میگن یک فضای خالیه که مایع نخاعی قرار داره و یک لایه هم بیرونش
چیزی که درباره این قسمت جالب بود تقارنی بود که مشاهده کردم مغز رو درست از جایی که این فلش نشون میده برش میده در اون قسمت تقارنی وجود داشت که خیلی دقیق بود دو تا دیواره با یک حفره در بالا و یکی در پایین داره اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که به حفره پایینی میگن غده هیپوفیز که غده اصلی هست که در این مورد میشه خروجی اصلی
بعدش فکر کردم حفره بالایی برای چیه؟ حفره بالایی هم غده پینه آل هستش ربطش اینه که با توجه به این ساختار و تقارنی که وجود داره پس غده پینه آل باید ورودی اصلی باشه این، درک جدیدی رو برای ما فراهم میکنه و میگه غده پینه آل که اسمش رو از یک حقیقت ساده میگیره
چون ساختار این غده شبیه یک کاج هست و در تاریخ هم به شکل یک کاج نشون داد شده این غده مانند گیرنده و دریافت کننده اطلاعات از محیط عمل میکنه سیگنالی که غده پینه آل میاد از بطن سوم میگذره که توسط تالاموس و هیپوتالاموس پردازش شده و تغییر میکنه و سیگنال نهایی به غده هیپوفیز میرسه که اون رو بدن میفرسته تا عمل کنه اگه به تاریخ برگردیم و بدن و عملکردهای اون رو درک کنیم
این مراکز کنترل به اسم چاکرا شناخته میشن
هفت تا چاکرا وجود داره چاکرای ششم به نام چشم سوم خونده میشه چون درست در پشت چشم ها قرار داره فکر کردم که نمایانگر چه چیزه ؟ نمایانگر غده هیپوفیز هست مثل یک چشم و یک بینش اما غده پینه آل در عمق جمجمه هستش و نور مستقیمی از بیرون دریافت نمیکنه اما چشمی هست که اسپکتروم و میدان های مغناطیسی رو آنالیز میکنه پس غده پینه آل یک وسیله ورودی برای اطلاعات هست
یکی از نکات جالب درباره غده پینه آل اینه که پر از کریستال ها هست بسیاری از مردم فکر میکنن این کریستال ها پروسه هایی هستن که توسط چیزهایی مثل فلوراید داخل آب تحت تاثیر قرار میگیرن بزارید حقیقت خیلی مهمی رو بهتون بگم غده پینه آل خیلی قبل تر از اینکه فلورایدی داخل آب باشه درون خودش کریستال داشت از لحاظ تاریخی همیشه اینطوری بوده و جالبه که ما اینطوری به دنیا میایم
اینطوری نیست که یهو پیداشون شده باشه، بلکه از اول اونجا بودن پس به جای اینکه پروسه مخربی باشن، احتمالش هست که پروسه سازنده ای باشن بیاید به زمان قبل از تلویزیون برگردیم یعنی زمانی که رادیو شروع به کار کرد الان بهتون میگم ربطش چیه چون رادیوهای اولیه سیم و … نداشتند اونها رادیوهای کریستالی بودن
ربطش چیه؟
اونها کریستال های گالینیوم بودن و اگه اون پین رو به نقطه خاصی از اون کریستال میزدی یه سیگنال رادیویی دریافت میکردی پس اون کریستال یک سیگنال رادیویی رو دریافت میکرد که شما میتونستید با هدفون بشنوید و هیچ سیم، خازن، ترانزیستور و …. نداشتن فقط کریستالی که سیگنال های میدان رو دریافت میکنه و اگه جای خاصی رو روی اون کریستال لمس میکردین اون انرژی تبدیل به صدا میشد که میتونستین بشنوین اینها رادیوهای اولیه بودن فکر کردم که این چطور کار میکنه؟
بزارید یه مثال ساده بزنم
در زمان های قدیم و قبل از تلویزیون های ال سی دی ما تیوب تصاویر داشتیم الان میگم ربطش چیه در این مدل از این تیوب ها میبینید که در انتها چیزی وجود داره که بهش میگن تلمبه که الکترون ها رو به سمت اسکرین که در انتهای دیگه قرار داره شلیک میکنه و وقتی الکترون ها به اسکرین برخورد میکنن تبدیل به نور میشن اما بین تلمبه و اسکرین تعدادی آهنربا وجود داره و حدس بزنید چی میشه؟ اطلاعات موجود در اون آهنربا ها جریان الکترون هایی که از تلمبه بیرون میان رو تغییر میده و این اطلاعات آهنرباها هستن که به تصویر نهایی شکل میدن
حالا بیاید این مثال رو درباره غده پینه آل هم به کار ببریم که کریستال های غده پینه آل معدال تلمبه صفحه هستند و تالاموس و هیپوتالاموس میدان های الکترو مغناطیسی تولید میکنن که بر اساس تجربه هایی که در زندگی داریم جریانی که از غده پینه آل بیرون میان رو تغییر میدن و در نهایت این سیگنال اصلاح شده به غده هیپوفیز میرسه که معادل اسکرین و خروجی هستش اینجا، جایی هست که تصویر نهایی تولید میشه
ربطش اینه که تصویر تولید شده توسط غده هیپوفیز ما یعنی اولین جایی که تصویر به وجود میاد کنترل میشه و غده هیپوفیز بدن رو طوری سازمان دهی میکنه که اون تصویر رو نشون بده وقتی همه اینها رو فهمیدم و درک کردم که از لحاظ فیزیکی همه چیز با ترتیب ورودی، پردازش و خروجی قرار میگیره من دوست خوبم کریستوفر هیل رو ملاقات کردم که یک دانشمند یوگا هست و خیلی هیجان زده بهش توضیح میدادم که به این الگوها نگاه کن و اینطوری همه چیز رو در علم درک میکنیم با فهمیدن الگوها میتونید پیش بینی کنید
داشتم به کریستوفر میگفتم که نگاه کن اینطوری اطلاعات و هویت و همه چیز از طریق کریستال هایی که بهش میگی غده چینه آل وارد بدن ما میشن و چطور اینها توسط تجربیات ما تغییر میکنن و تصویر نهایی رو توسط غده هیپوفیز تشکیل میدن و زندگی ما رو شکل میدن همینطور که داشتم توضیح میدادم کریستوفر لبخندی به لب داشت که بعدش تبدیل به خنده شد گفت میدونی چیه بروس، دانشمندان یوگی هزاران سال پیش این رو فهمیدن و به این منطقه از مغز گفتند غار براهما و به جایی که مایع نخاعی قرار داشت گفتند دریای اولیه
اونها درباره اهمیت سیگنال هایی که توسط غده پینه آل دریافت و ارسال میشه و موج هایی که نهایتا به غده هیپوفیز میرسه حرف زدند و اینطوری زندگی ما شکل میگیره البته که نه تنها خوشحال بودن، هیجان زده هم بودم
که ایده اینکه غده پینه آل دریافت کننده اطلاعات و شکل دهنده زندگی ماست ایده جدیدی نیست و هزاران ساله که کشف شده اما ایده جدید اینه که این نکته با بیولوژی مردن و آناتومی بطن سوم همخوانی داره این یک تصادف و اتفاق نیست
من باور دارم چاکرای چشم سوم که شامل غده پینه آل میشه ورودی اصلی اطلاعاتی هست که شخصیت و زندگی ما ر و شکل میدن
