تصویر تبلیغاتی تصویر تبلیغاتی

خلاصه کتاب من پیش از تو، عاشقانه ای از جوجو مویز

خلاصه کتاب من پیش از تو، عاشقانه ای از جوجو مویز

کتاب من پیش از تو اثر زیبای جوجو مویز نویسنده نامدار انگلیسی روایتگر داستان عاشقانه ای منحصر به فرد است که با خواندش تا مدتها در ذهن مخاطب می ماند.

اما دلیل محبوبیت این کتاب تنها به داستان زیبا، پرمفهوم و غم انگیز خلاصه نمی شود، روایتگری بی نظیر جوجو مویز نیز یکی از دلایلی است که از سال ۲۰۱۲ که چاپ کتاب شروع شده تا به امروز هر ساله جزء  پرفروش‌ ترین کتاب‌ های جهان و ایران بوده است.

کتاب من پیش از تو به صورت اول شخص از دید دختری به اسم لوییزا کلارک نوشته می شود، شخصیتی کاملا دوست داشتنی، شجاع و تا حد بسیاری خنده دار که باعث می شود خواننده های کتاب به خوبی هر چه بهتر شخصیتهای این کتاب را درک و با آن ارتباط برقرار کنند.

خلاصه کتاب من پیش از تو جو جو مویز

خلاصه کتاب من پیش از تو جو جو مویز

جو جو مویز عکس نویسنده کتاب من پیش از تو

لوییزا کلارک دختری ۲۶ ساله است که همرا با خانواده اش زندگی می کند، لوییزا در اول داستان اصلا جاه طلب نیست و در مقابل خواهر کوچکترش کاترینا معمولا کم می آورد اما در کسب پول برای خانواده تلاش اش را می کند، لوییزا همچنین دوست پسری به اسم پاتریک دارد.

لوییزا در ابتدا در یک کافه محلی کار می کرد اما از آن جا اخراج می شود و شروع به پیدا کردن شغلی جدید برای خودش می کند او پس از چندین تلاش بی ثمر، یک شغل به عنوان پرستار یک جوان ثروتمند و فلج با حقوقی مناسب پیدا می کند.

جوان ثروتمندی فردی ثروتمند و موفق به نام ویلیام جان تریتر بود که دو سال قبل از آن به دلیل حادثه ای با موتور سیکلت فلج شده بود.

هدف مادر ویلیام از استخدام لوییزا کلارک بی تجربه در پرستاری بخشیدن طراوت و شادابی به ویلیام می باشد اما در ابتدای آشنایی به دلیل شرایط روحی ویلیام این رابطه شکلی جدی دارد، در این بخش از داشتان لوییزا با نیتن پرستار مسائل پزشکی و پدر ویلیام ملاقات می کند.

در این بین دوست دختر سابق ویلیام آلیسیا با رابرت بهترین دوست اش رابرت نامزد می کنند که اوضاع ویلیام رو تلخ تر از گذشته می کند.

در این میان لوییزا با مراقبتهای خودش ویلیام را از نظر فکری آرام می کند، در زمان پرستاری متوجه مچهای زخمی ویلیام می شود و از داستان خودکشی ناموفق ویلیام را می شنود.

ویلیام در گذشته از مادرش کامیلا درخواستی مبنی بر مرگ آسان با کمک دیگنیتاس (سازمانی در جهت کمک به خودکشی) را داده بود که مادرش رد کرده بود، اما پس از اقدام به خودکشی ناموفق در خانواده شان قرار بر آن شد که ۶ ماه بعد در این مورد تصمیم بگیرند.

لوییزا از آن پس سعی اش را می کند که فکر خودکشی را از سر ویلیام بیرون کند و با گذشت هفته ها این دو به هم نزدیکتر می شوند و ویلیام به لوییزا اجازه می دهد موهایش را اصلاح کند، این دو به هم نزدیک می شوند و زمان زیادی را با هم داخل و بیرون از خانه می گذرانند.

پس از مدتی پاتریک دوست پسر لوییزا با او به هم می زند، و پدر لوییزا نیز شغلش را از دست می دهد اما پدر ویلیام شغل نگهبانی را به پدر لوییزا می دهد.

لوییزا و ویلیام با هم به عروسی آلیسیا و روبرت رفته و در آنجا پس از مراسم شروع به رقصیدن می کنند.

لوییزا و ویلیام تصمیم می گیرند که به تعطیلات برند اما قبل از تعطیلات ویلیام دچار ذات الریه می شود برنامه تعطیلات رو تعییر می دهند و به جزیره موریس می روند، در شب آخری که این دو در جزیره می گذرانند لوییزا بلاخره به عشقش به ویلیام رو به زبون میاورد اما ویلیام می گویده با این که زمان بسیار خاصی رو در کنار هم داشتیم اما اصلا نمی تونه زندگی کردن روی ویلچر رو تحمل کند.

آخرین شب قبل از پرواز ویلیام به سوییس برای پایان دادن به زندگیش برای بار آخر با لوییزا رو به رو می شود در آن گفتگو هر دو قبول می کنند که شش ماهی که کنار هم بودند بهترین زمان در زندگی آن بوده است.

پس از ملاقات ویلیام می میرد و طبق وصیت اش ثروت زیادی را برای لوییزا باقی می گذارد و لوییزا با آن پوش به تحصیلاتش ادامه می دهد.

و در آخر کتاب من پیش از تو در حالی که لوییزا در حال خواندن آخرین نامه ویلیام پیش از مردن به خودش در کافه ای در پاریس است داستان به پایان می رسد.

جملاتی از کتاب من پیش از تو

کتاب من پیش از تو پر از جملات زیبا و پر معنا است که می تواند انگیزه بسیار خوبی برای حرکت کردن باشد، جملاتی که در اکثر مواقع بیشتر از آن که باری عاشقانه داشته باشند باری انگیزشی و امیدبخش دارند.

جوجو مویز در این کتاب به صورت ساده نوشته و همین موضوع باعث شده جملات این کتاب نهایت تاثیر را به مخاطبهای کتاب بگذارد، ما در ادامه به چند مورد از این جملات کتاب به صورت جامع می پردازیم.

” من می‌خواستم برای چند دقیقه ‌ی بیشتر مردی باشم که با یک دختر در لباسی قرمز در کنسرت است.”

مفهوم این جمله از دید کسی که داستان رو به درستی متوجه نشده باشد می تواند به صورتی کاملا تک بعدی و فقط دیدی عاشقانه باشد، اما این جمله و جملاتی شبیه به این در کتاب من پیش از تو فقط وجه ای عاشقانه ندارند بلکه حالتی تقلا گونه از زندگی ای که ویلیام دیگر نمی توانست به صورتی معمولی داشته باشد، این یکی از ویژگیهای این کتاب می باشد که به صورتی کاملا هنرمندانه در داخل کتاب جای گرفته است.

این کتاب تماما پر از نوشته های عاشقانه ای است که می تواند لبخند و غم را برای خواننده کتاب به ارمغان بیاورد اما مفاهیم بسیار مهم اجتماعی، فرهنگی را در درون خود جای داده است برای مثال از این جملات می توان به این جملاتی که به صورت ردیف شده قرار داده شده اشاره کرد.

نمونه ای از جملات کتاب من پیش از تو

نمونه ای از جملات کتاب من پیش از تو

  • به‌صورت حیرت‌ آوری همه دخترها برای شاد کردن آقایان لباس نمی‌پوشند.
  • بعضی وقت‌ها، تو تنها چیزی هستی که می‌خواهم به خاطرش صبحها بیدار شوم کلارک
  • به تو فقط یکبار فرصت زندگی داده می‌ شود، میشود گفت وظیفه ‌ی توست که تا وقتی که می تونی هر ثانیه از آن را زندگی کنی.
  • می‌دانی چه‌قدر سخته که چیزی نگی؟ زمانی که تمام اتمهای وجودت دقیقا برعکس عمل می‌‏کنن، من تمرین کردم که چیزی نگم تمام راه از فرودگاه و این کار من را به کشتن داد.
  • چه ‌طور می‌توانی این ‌طور زندگی کنی با این حقیقت که هر روز را تموم می‌کنی تا به روز مرگت برسی.
  • فقط خوب زندگی کن، زندگی کن!
  • من کاری که خوشحالم می‏کرد را انجام دادم و کاری که می‌خواستم را هم انجام دادم و من به خود آموختم که چه‌گونه شغلی داشته باشم که هردوی این کارها را انجام دهد.
  • من غر نمی ‏زنم اما فکر نمی ‌کنم که هیچ ‌کس مرا زیبا صدا بزند من همچین کسی را در اطرافم ندارم.
  • همه ما قسمتی از یک چرخه ‌ی بزرگ هستیم، یک الگو که فقط خدا آن را می ‌‏فهمد.
  • من به او گفتم که این بهترین شش ماه تمام زندگی من بود، او برای مدتی طولانی سکوت کرد و بعد گفت: یک‌چیز بامزه کلارک برای من هم همین‌طور بود.

نقد و بررسی کتاب من پیش از تو

 کتاب من پیش از تو رمان بسیار موفقی از نظر فروش می باشد و به مدت ۱۲ هفته در لیست پرفروش ترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفته است.

داستان متفاوت که تنها مفهوم دوست داشتن را در بر نمی گیرد و به مفاهیمی همچون فقر، ثروت، انگیزه، ناامیدی و ارزش زندگی و بسیاری از این موردها می پردازد.

مریم مفتاحی یکی از مترجمهایی که این کتاب را به خوبی به فارسی ترجمه کرده در مورد این کتاب می گوید:

” شاید برخی فکر کنند که رمان من پیش از تو یک رمان عاشقانه است، اما من این تصور را ندارم به نظرم یک داستان امیدبخش و سرشار از کشمکشهای روحی و ذهنی است”

فضاسازی و تصویر سازیهای واقع گرایانه و عامه پسند کتاب به حدی زیبا و بی نظیر است که هر کسی را می تواند به خوبی با خود همراه سازد و به و به همین دلیل کسانی که این کتاب را دوست دارند از طیف گسترده از سنین مختلف هستند.

کتاب من پیش از تو در مناطق مختلفی از جهان به فروش بسیار بالایی رسیده است و همین موضوع باعث توجه بسیاری از افراد سرشناس به این کتاب شده است که نقدهای مختلفی را به این کتاب وارد کرده اند، در این میان معمولا افرادی که این کتاب را دوست داشته اند داستان را غافلگیرکننده و درگیر کننده دانسته و ستوده اند و اما در مقابل مخالفان این کتاب، داستان کتاب را بسیار کلیشه ای می دانند.

کلیشه ای نبودن کتاب من پیش از تو

کلیشه ای نبودن کتاب من پیش از تو

از جمله چیزهای بسیار مهم در کتاب من پیش از تو نبود کلیشه های موجود در داستانهای عاشقانه را دیگر است، رمان من پیش از تو تنها رمانی عاشقانه نیست اما عشق نقشی محوری در آن ایفا می کند، در داستان این کتاب واقع گرایی اهمیت بسیاری دارد که با شخصیت پردازی بسیار قوی داستان را بسیار باور پذیر و از همین جهت باعث حس همدردی در مخاطب می شود.

یکی از موارد مهم در کتاب من پیش از تو پایان غیر قابل پیشبینی داستان می باشد، ممکن است اگر شخصیت ویل را دوست داشته باشید پایان برایتان کاملا غمگین و تلخ باشد در حالی که اگر به خوبی شخصیت ویل را درک کرده باشید متوجه می شوید ویل در قبل از فلج شدن شخصیتی ورزشکار و موفق بوده که دیگر نمی تواند مثل آن دورانش باشد در این جای داستان است به فکر فرو می رویم، زندگی تلخ یا مرگی تلخ؟

نویسنده داستان جوجو مویر نویسنده کتاب من پیش از تو به خوبی هر چه تمام تر توانسته داستانی را بنویسد که در ذهن مخاطب ماندگار شود، در پاراگراف قبل به شخصیت ویل پرداختیم، اما اگر کتاب را مطالعه کرده باشید احتمالا مهمترین شخصیتی که شما را به این داستان جذب می کند شخصیت بسیار جذاب لوییزا کلارک می باشد، شخصیتی که داستان از دید او روایت می شود.

شخصیت کلارک در کتاب

لوییزا کلارک شخصیت بسیار خاصی دارد، او دختری شجاع، حساس، خنده دار و منحصر به فرد است لباسهایی می پوشد که ممکن است از دید خیلی از افراد عجیت باشد این ویژگیها در داستان به صورتی گفته می شود که بسیار بعید است که خواننده با این شخصیت ارتباط برقرار نکند و در روند داستان شادی و نارحتی او را حس نکند.

در داستانها چه به صورت کتاب، فیلم و سریال ما با شخصیتهایی که با روند رشد و ارتباط آنها بیشتر ارتباط داشته ایم تاثیر بیشتری بر روی ما می گذارند، این موضوع در این کتاب نیز به خوبی خودش را نمایان می کند و با رشد شخصیتی و احساسی لوییزا را به خوبی متوجه می شویم، در ابتدا فهمیدن داستان خودکشی ناموفق ویل، احساس لوییزا بیشتر حس ترحم یک دختر مهربان است که سعی در آرام کردن ویل دارد اما رفته رفته این احساس به شکلی عاشقانه نمایان می شود.

دلیلهای شهرت کتاب من پیش از تو تنها به داستان پردازی و شخصیت پردازی آن محدود نمی شود بلکه به فیلم ساخته شده از روی کتاب نیز مربوط می شود که چهار سال پس از چاپ کتاب به پخش رسید.

در مورد این کتاب اکثر منتقدرین به این معتقدند که این کتاب را نمی توان جزء شاهکارهای ادبی، یا بهترین رمان های عاشقانه جهان نام برد و در صورت نگاهی ریزبین می توان نقدهای مختلفی به این رمان وارد کرد اما به عنوان کتابی روان، دوست داشتنی و جذاب این کتاب همواره مورد توجه افراد این حوزه قرار گرفته است، در ادامه چند تا از این سخنان منتقدین را قرار داده ایم.

نظرات مجله نیویورک تایمز درباره کتاب

“نویسنده ی این کتاب خواننده را در موقعیتی قرار می دهد که اشک ریزان بخواند و جلو برود”

آسوشیتدپرس (انجمن مطبوعات وابسته آمریکا):

بعضی کتابها را نمی توان زمین گذاشت، پیشنهاد ما: کتاب من پیش از تو را باید همراه با یک جعبه دستمال کاغذی فروخت.

پابلیشرز ویکلی(نشریه آمریکایی):

رمانی خواندنی، مسحور کننده و منظبق با نیازهای دنیای امروزی.

رومنتیک تایمز:

عشقی پرشور، غیرممکن و آرمانگرایانه.

شخصیتهای کتاب من پیش از تو

شخصیتهای کتاب من پیش از تو

تا به این جا به خوبی با بسیاری از شخصیتهای این کتاب آشنا شده ایم در این بخش قصد داریم تمام شخصیتهای این کتاب را معرفی کنیم .

  • لوییزا کلارت: لوییزا زنی ۲۶ ساله خلاق، با استعداد و شاد است، اما در ابتدای داستان به مقدار قابل توجهی محافظه کار است، اما از دست دادن شغل به خاطر مهاجرت صاحب کار زندگی او را تعییر می دهد، در شغل جدید لوییزا که پرستاری از یک مرد فلج شده است به خوبی رشد شخصیتی لوییزا را نشان می دهد.
  • ویلیام تریتر: در داخل داستان ویلیام با اسم خلاصه شده ویل اسم برده می شود، او مردی ۳۵ ساله بسیار باهوش و ثروتمند است اما در یک سانحه موتو سواری فلج می شود، این موضوع اخلاق ویل را تا حدی بداخلاق و عصبانی می کند، به همین دلیل او می خواهد که زندگی خود را تمام کند.
  • کامیلا رینور: کامیلا مادر ویل است، هرچند در داستان رابطه چندان خوبی با پسرش ویل ندارد و بسیار سختگیر است اما بسیار به سلامت و زندگی پسرش اهمیت می دهد.
  • استیون رینور: استیون پدر ویل است، او در اکثر لحظات زندگی خانواده را غایب بوده، در روند داستان کامیلا مادر ویل به خاطر نابود کردن خانواده مقصر می داند و قصد دارد از او جدا شود.
  • کاترینا کلارک: خواهر کوچکتر لوییزا که یک مادر تنها است و پسری به اسم توماس دارد، او در یک گل فروشی کار می کند، کاترینا را در خانواده به عنوان باهوش و قوی ترین فرزند در بین خواهر و برادرهایش می شناسند، در خانواده هر چند که معمولا با هم بحث می کنند اما همه در خانواده حامی هم هستند.
  • پاتریک: دوست پسر لوییزا بود، پاتریک بسیار به ورزش و رژیم وسواس دارد و به عنوان مربی ورزش شخصی کار می کند، او وقتی که متوجه علاقه لوییزا به ویل می شود از لوییزا جدا می شود.
  • نیتن: نیتن دوست، پرستار پزشکی و مراقب وضعیت جسمانی ویل است.
  • برنارد کلارک: برنارد پدر لوییزا است که در میانه داستان از کارش اخراج شده و بعد برای تعمیر و نگهداری کاخ ویلیام استخدام می شود.
  • ژوزفین: مادر لوییزا است، او خانه دار است و از خانه کلارکها مراقبت می کند.
  • آلیشا دوار: دوست دختر سابق ویل که پس از فلج شدن ویل از او جدا شده و با بهترین دوست ویل، رابرت ازدواج می کند، او بسیار زیباست و شرایط زندگی خود را با استانداردهای زندگی تغییر می دهد.
  • جورجینا تریتر: جورجینا خواهر ویل است، او دور از خانواده در کشور استرالیا زندگی می کند و از این که ویل قصد دارد بمیرد بسیار رنج می کشد و دوست دارد او را منصرف کند.
  • رابرت فرشول: دوست قدیمی ویل، که بعد از فلج شدن ویل با دوست دختر اسبق ویل ازدواج می کند.
  • فرانک: صاحب کار اول لوییزا که مهاجرت می کند و باعث می شود لوییزا به دنبال کار بگردد.
  • توماس: خواهرزاده لوییزا و پسر کاترینا می باشد.

درباره نویسنده کتاب جوجو مویز

جوجو مویز از جمله نویسندگان و روزنامه نگار بسیار مشهور انگلیسی می باشد، او متولد ۱۹۶۹ در انگلستان می باشد.

جوجو مویز از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۲ به صورت تمام وقت مشغول شغل روزنامه نگاری بود، اما در سال ۲۰۰۲ تصمیم گرفت به عنوان یک رمان نویس نیز شروع به فعالیت کند، جوجو مویز اولین رمان خود را با اسم باران پناه دهنده در سال ۲۰۰۲ منتشر کرد.

جوجو مویز جزء معدود افرادی است که دو بار در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۱۱ بخاطر کتابهای میوه خارجی و آخرین نامه از معشون موفق به دریافت جایزه سال رمان عاشقانه از انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه شده است، جوجو مویز در جهان به عنوان نویسنده ی سبک عاشقانه بسیار مشهور است.

در کارنامه هنری جوجو مویز ۱۷ رمان دیده می شود که مشهورترین کتابهایش من پیش از تو، دختری که رهایش کردی و من پس از تو می باشند.

کتاب من پیش از تو پر فروش ترین کتاب جوجو مویز می باشد و جوجو در مصاحبه های مختلفی در مورد این کتاب صحبت کرده است، جالب است بدانید خود نویسنده در ابتدا نویسنده قصد داشت کتاب را با دو پایان بنویسد اما نظر مدیر برنامه هایش او را ترغیب کرد تا پایانی متفاوت را در نظر بگیرد.

انتقاد از کتاب

برای این کتاب جوجو مویز بارها مورد انتقاد بعضی فعالان حقوق معولان قرار گرفت که اکثرا به این که شخصیت فلج داستان یعنی ویل به فکر کشتن خود است انتقاد داشتند.

 

البته این انتقاد به صورت کامل توسط جوجو مویز رد شده است او در پاسخ به یکی از اعضای وبسایت Goodreads که در مورد کتاب که گفته بود” اگر چه شخصا این کتاب را دوست دارم، اما نسبت به پیشنهاد آن به یکی از دوستانم که دخترش بر روی ویلچر است، تردید دارم و همچنین به دانشجوی سابقم که فلج چهار اندام است و حداقل سالی یکبار به ذات‌الریه مبتلا می‌شود، تردید دارم. نمیدانم چگونه به این تردید من پاسخ می‌دهید.”

این پاسخ را داد که به خوبی تفکر اش را نشان می دهد:
“بسیار خب، می ‌توانم بگویم که بنیاد کریستوفر ریویز مدتها قبل، وقتی در آمریکا بودم، با من تماس گرفته بود تا بگوید که رمان را خواندند و می‌خواهند از هر طریقی که ممکن از آن حمایت کنند.

اگرچه این رمان در خصوص حق مردن بحث می‌کند، اما کاری که این رمان در عمق متن انجام می ‌دهد این است که نحوه‌ی رفتار متفاوت ما با افراد معمول را به نمایش می‌گذارد، در حالیکه آنها اینگونه نیستند آنها همانند ما هستند، اما محدودیت‌های فیزیکی دارند.

من کودکی دارم که ناشنوا به دنیا آمده است، پس به عنوان مادر یک کودک معلول، یکی از دلسردکننده ‌ترین چیزهایی که من در زمان کودکی او با آن مواجه شدم، ناتوانی او نبود.
ما با این ناتوانی سریعا خود را وفق دادیم، این امر خیلی سریع به کم اهمیت‌ترین مسئله در مورد کسی که دوستش دارید تبدیل می ‌شود. این تنها نگرش افراد دیگر بود.

من هزاران ایمیل در مورد این کتاب دریافت کرده‌ام و بسیاری از آنها از جانب افراد فلج چهار اندام یا پرستاران آنها فرستاده شده است که می‌گویند: ممنون از اینکه زندگی ما را بازتاب دادید و همچنین ممنون از اینکه یک مرد فلج را به یک قهرمان عاشق و بسیار جذاب تبدیل کردید!”

جمع بندی

تا به این جا به خوبی به تمام نکات مهمی که که می توان در مورد این کتاب زیبا نوشت اشاره کرده ایم، اگر به دنبال کتابی عاشقانه هستید که به خوبی شما را با خودش همراه کند کتاب من پیش از تو بدون شک یک گزینه بسیار مناسب شما می باشد.
در صورتی که دوست دارید فیلم این کتاب را نیز ببینید، فیلم من پیش از تو با بازی امیلیا کلارک و سم کلفلین نیز فیلم بسیار زیبا و خوش ساختی است که کاملا به کتاب وفادار مانده است و می تواند در کتار کتاب انتخابهای جذابی برای دوستداران این کتاب باشد.

 

 

مریم رضایی

نقش: نویسنده

مهم نیست که انسان چه اندازه می داند، چه چیز کسب کرده و چگونه پرورش یافته، مهم این است که دانسته خود را چگونه بکار می برد

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کپی رایت 2024 متا راز
تمامی حقوق وب سایت متعلق به متا راز می باشد.
Whatsapp
0
دیدگاه شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x